قبل از خواندن این قسمت برای آگاهی از سبک و روش آن لطفاً به
مقدمه لغات درس یک مراجعه فرمایید.
خطر Danger
پدربزرگم به مادر بزرگم گفت: این دانه برنج که اخیرا خریدیم نمی پزه، آنقدر کاله که گلوی آدم را جر میده، خوردنش خطرناکه،این دانه جر میده گلو رو. مستر جک فورا گفت آها گرفتم، خطر ناک می شه دانه جر که بعدا نوشت خطرنک =danger و بعد ها آنرا دینجر تلفظ کرد
آزاد Free
آقایی در محله زندگی می کرد که چون اسمش فریدون بود ما او را فری صدا می کردیم. ما در پورسینا محله بیشتر مواقع اسمها را خلاصه می کردیم. فامیلی اون هم آزاد بود و ما به اون فری آزاد می گفتیم. روزی مستر جک به فری آزاد اشاره کرد و گفت : اون کیه ؟ پدر بزرگم گفت اون فری آزاده و مستر جک فورا نوشت آزاد = free
خدمت Service
پدر بزرگم با یه هم محلی درگیری لفظی پیدا کرد و با عصبانیت به آن مرد گفت دهنت رو سرویس می کنم.
مسترجک پرسید سرویس یعنی چه ؟ پدر بزرگ گفت یعنی خدمتش می رسم ازش پذیرایی می کنم. مستر جک نوشت : خدمت = service
خیال نکنید آنروزها سرویس واقعا همین معنی را داشت وقتی پدر بزرگم گفت دهنت را سرویس می کنم یعنی حرف خوب بهت یاد می دهم. اما بعدها چون اسم توالت و دستشویی را سرویس گذاشتند این دیگه فحش به حساب می آید.
هدف Goal
در روستای ما یک بازی بین ما رایج بود که آنرا گل سبد می نامیدیم. رویه این بازی بدین ترتیب بود که به هر یک از شرکت کنندگان 11 گل می دادند که آنها می بایست آنها را از فاصله معین توی سبدی که روی دیوار آویزان بود می انداختند. هرکسی بیشترین گل را توی سبد می انداخت برنده به حساب می آمد. هربار هم کسی گل را توی سبد می انداخت همه فریاد می زدند گل ،گل ،هدف شده.
کم کم خود کلمه گل معنی اش با هدف یکی شد و فقط می گفتند گل. مستر جک گفت پس هدف میشه گل و سپس نوشت هدف = goal
خودداری کردن Refuse
یکی از افراد فامیل اواخر شهریور داشت از سمت مدرسه برمی گشت که به پدربزرگ و مستر جک برخورد کرد. پدربزرگم به او گفت کجا بودی؟ آن مرد گفت بچه را به مدرسه بردم تا ثبت نام کنم اما اونا از نوشتن اسم این بچه خودداری کردند چون که ظاهرا پارسال رفوزه شده.پدر بزرگ گفت: پس علت خودداری کردن رفوزه شدن پسرت بود.
مستر جک فورا گفت خودداری کردن = رفوزه و سپس نوشت خودداری کردن = refuse و بجای رفوزه آن را رفیوز تلفظ کرد.